گریز ناگزیر

۴۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

ینی چی صبح علی الطلوع پاشی عین چی دلت گرفته باشه

انقد دلم گرفته قابلیت اینو دارم 5 تا شکست عشقی باهم بخورم امشب

تا یه روز از پنجره خابگاه خودمو پرت نکنم پایین از این آهنگای افسردگیم دست بر نمیدارم

با دوستم رفتم پارک نشستیم بستنی خوردیم
درحالی که درد پام امونمو بریده بود و داشتیم سگ لرز میزدیم
آهنگ گریز از ابی هم داشت میخوند...
خوش گذشت :)




سالاد ماکارونی خوردم با شیر کاکائو :/
خدایا رحم کن

انقد برا حقوقم برنامه ریزی می کنم که آخرش یه روز قبل گرفتن حقوق اولین ماهم له میشم زیر کامیون نمیتونم استفاده ش کنم.

به تو نامه می نویسم ای عزیز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست
ای همیشگی ترین عشق در حضور حضرت تو
ای که می سوزم سراپا تا ابد در حسرت تو
به تو نامه می نویسم نامه ای نوشته بر باد


که به اسمت چو رسیدم قلمم به گریه افتاد
ای تو یارم روزگارم گفتنی ها با تو دارم
ای تو یارم از گذشته یادگارم

به تو نامه می نویسم ای عزیز رفته از دست...

کسی هم جرات نداره چیزی بهش بگه مدتیه

بسه دیگه 5 ترم شد

اصلا دلم نمیاد بهش بگم دست پختش بده

یه بار روغنش زیاده نمکش کمه

یه بار سرخ نشده درس


الان نیم ساعته دارم روغن غرغره می کنم