- ۹۶/۱۲/۰۸
- ۰ نظر
خوابگاه بنت :)
اتوبوس داخلی
یه حسی بهم میگه که مچ پام شکسته ینی ترک خورده
اگه دردش تا هفته بعد خوب نشه یه ایکس ری مهمونش می کنم
امروز باعث شدم شکم یه بچه کوچولوی هفت ماهه رو الکی عمل نکنن
وسط این همه گیرو دار خوشحالی قشنگی بود
مشت می کوبم روی سینه ات...
به اندازه روزهای ابری 16 سالگی
به اندازه همه شعر های نوزده سالگی
به اندازه همه غروب های غمگین تر جمعه
و به اندازه همه پاییزهای سرد و درختان عریان و کلاغ هایشان...
الآن که پام درد میکنه و 15 تا مقاله باید پیدا و ترجمه کنم و یکی بنویسم دوباره و تحقیق میداتی دارم و حذف و اضافه م دانشگاه گیر کرده
بد ترین اتفاق ته کشیدن حساب بانکیم بود که بحمدلله میسر شد